گفتم هوای میکده غم میبرد ز دل گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند
درباره من
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اینجا را در سال 1385 با عنوان "شاهد عینی" برای نوشتن قصه ای که از چند سال قبل در ذهن داشتم ایجاد کردم. اگر اشتباه نکنم در سال 1387 بود که این صفحه و نوشته های آن را حذف کردم. امیدوارم که بتوانم نسبت به واقعیت هایی که تا آن زمان انگیزه ای برای آن قصه گویی بود صادق باشم. چند سال بعد از نو صفحه شاهد عینی را ایجاد کردم فکر میکنم بیشتر به خاطر دلتنگ شدن خودم و همچنین بیان مطالب متنوع.
محسن عینی, مهر ماه 1393
ادامه...
مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
بشوی اوراق اگر هم درس مایی
که درس عشق در دفتر نباشد
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز ...
به شوق دیدار روی تو یا حسین
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج)