سلام

گفتم هوای میکده غم میبرد ز دل گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند

سلام

گفتم هوای میکده غم میبرد ز دل گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند

خداوندا دلی ده عشق افروز / در آن سینه همه سوز و همه سوز

هرگز نمرد آنکه دلش زنده شده به عشق

...

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

................


شاعری هم خوشایند آید, اما نه سهل کاریست


پس


به فرمایش حافظ که بسیار ابیات از او شایسته نگارش است


بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی

خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

تو خود حدیث مفصل بخوان ...

هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است

گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد ...

طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت

بنگر که تا چه حد است طیران آدمیت

پادشه خوبان

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو بجان آمد وقت است که بازآئی